به مناسبت هفته بسیج منتشر می‌شود؛
نوجوان دانش‌آموز بسیجی شهید پرویز اژدو، کم سن‌ترین رزمنده‌ای بود که جان خود را در راه دفاع از میهن تقدیم این مرز بوم کرد. دوست همرزمش روایت کرده است: پیش از شهادت پرویز به او گفته بود «من شهید می‌شوم، اما تو برمی‌گردی. خواب دیدم یک چهره نورانی، دسته‌گلی قرمز به من هدیه داد، اما به تو گلی نداد!»

به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید «پرویز اژدو» متولد سال ۱۳۵۰ در روستای زنگلانلو از توابع شهرستان درگز استان خراسان رضوی بود. وی در حالی که هنوز کلاس پنجم ابتدایی را پشت سر می‌گذاشت و تنها یازده سال داشت، به اصرار داوطلبانه عازم جبهه شد.

نوجوان 11 ساله‌ای که خواب شهادتش را دیده بود| بسیجی شهید «پرویز اژدو»

سن او برای جنگیدن بسیار کم بود و شاید به عقیده اطرافیانش هنوز درکی از جبهه و جنگ نداشت، اما عزمش را جذم کرده بود تا رضایت پدر را بگیرد و سرانجام موفق شد با رضایت پدر، راهی جبهه‌های جنوب شود. این شهید بزرگوار در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و در اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد و ۲۴ اردیبهشت ۶۱ بود که به مقام رفیع شهادت نایل آمد.

او با وجود سن کمی که داشت، جملاتی می‌گفت که پدر را متقاعد می‌کرد و گفت: خون من قرمزتر از خون دیگران نیست اگر من نروم و دفاع نکنم، پس چه کسانی باید بروند. من هم مثل همه رزمنده‌هایی که دارند می‌روند؛ و زمانی که مادرش بی‌قراری می‌کند، می‌گوید: مادرجان برای چه گریه می‌کنی؟ شما باید خوشحال باشید چراکه من به جنگ دشمنان اسلام می‌روم.

می‌گویند پدر و مادر پرویز وقتی خبر شهادت پسرشان را شنیدند خدا را شکر کردند که امانتشان را در راه اسلام هدیه کردند.

وداع با پدر در نیمه شب

گویا همان شب پس از امضای رضایت‌نامه، پدر می‌داند لحظه وداع با پسر است و در نور چراغ گردسوز، پدر به خال روی گونه پرویز اشاره می‌کند و می‌گوید: این نشان توست. حداقل بدنت را بتوانم پیدا کنم. پرویز به همراه یکی از دوستانش «محمد داورپناه» که از جانبازان ۷۰ درصد است، هر دو از اولین رزمنده‌های روستایشان بودند. هر دو همسن بودند و برای آموزش ۴۵ روز به امامزاده سید مرتضی کاشمر می‌روند و چند روز پس از آموزش از کوهسنگی مشهد به جبهه اعزام می‌شوند.

پرویز در تیپ ۲۱ امام رضا (ع) با فرماندهی شهید چراغچی قرار می‌گیرد و بعد‌ها به عنوان نگهبان در پادگان اهواز مشغول می‌شود و چون او و دوستش برای خط مقدم خیلی کوچک بودند، به پادگان ۹۹ زرهی فرستاده می‌شوند.

ماجرای اعزامشان هم پر از هیجان و شور و شوق است، هر دو در ماشینی که به جبهه اعزام می‌شده است، پنهان می‌شوند.

دفاعی دِلی نه از سر اجبار

شاید باور کردنی نباشد، پرویز ۱۱ ساله در زمان عملیات بیت‌المقدس کمک آرپی‌جی زن بود و بعد‌ها کمک تیربارچی و در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر) هم حضور داشته است که در اثر برخورد ترکش خمپاره، مجروح و در یکی از بیمارستان‌های اهواز بستری می‌شود و ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱ به مقام رفیع شهادت نایل می‌آید.

گل شهادت

دوست همرزمش روایت کرده است: پیش از شهادت با پرویز عازم منطقه بوده است که پرویز به او گفته، من شهید می‌شوم، اما تو برمی‌گردی. خواب دیدم یک چهره نورانی دسته‌گلی قرمز به من هدیه داد، اما به تو گلی نداد!

به نظرم من شهید می‌شوم و تو برمی‌گردی. همان هم شد. پرویز به شهادت رسید و همرزمش به درجه جانبازی رسید.

پدر این دلاورمرد کوچک، تنها از روی خالی که در صورت پسرش بود، پیکر او را شناسایی می‌کند. پیکر پرویز را در زادگاهش یعنی روستای زنگلانلو شهرستان درگز به خاک می‌سپارند.

وصیت‌های زیبا

او در وصیت‌نامه‌اش برای خانواده‌اش نوشت است: «وقتی که من شهید شدم، شما افتخار کنید، من در چنین راهی شهید شدم و فقط راه ما را ادامه دهید و نگذارید خون ما پایمال شود.

امروز نوبت ما رسیده است که از اسلام عزیزمان دفاع کنیم. وقتی که من شهید شدم برای من ناراحت نشوید، بلکه ما نزد خدا می‌رویم ما خوشبخت هستیم که در راه اسلام و دفاع از میهن عزیزمان فدا شده‌ایم.»

همیشه در نامه‌هایی که می‌نوشته است، خانواده را به اطاعت از ولایت و دوستان خود را به درس خواندن توصیه می‌کرده است و می‌گفت: «سنگر ما رزمندگان جبهه و سنگر شما مدرسه است.»

 

انتهای پیام/

 

بسیجی شهید پرویز اژدو، کم سن ترین بسیجی شهید خراسان رضوی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده